"فحُبُّک راحتی
فی کلّ حینٍ و ذکرُک مونسی فی کلّ حالی"
بگویم؟ نگویم؟ اگر
بگویم لابد کلی باید جواب پس بدهم... به این به آن... کلی منطق بتراشم برای آن برای
این... اما اگر نگویم ... اگر توی دلم بماند، آتش میشود... میسوزاند خرمن وجودم را...
میگویم... دل را میزنم به دریا... :
"مولایی جانم
! گدای بینوای تواَم...بینوا گدای تواَم... ای آیت مهر پیشهی ارحم الراحمین...
"
گفتم! حالا بزنیدم!
به طعنه به نیش به کنایه! چه غم؟ که من روئین تن و روئین روانم به یُمنِ اکسیرِ نامِ
اعظمِ او!